1716. مادر

متن مرتبط با «خیال» در سایت 1716. مادر نوشته شده است

3826. گر خیال تو نباشد گرهی بر بادم.

  • ۱. درست در اوج انتظارات از خودم به سر می برم. و در همین نقطه بیشترین رنجی که می برم هم از خودم هست. از هرکس که چشم بپوشم, از خودم نمی توانم. خودم را شایسته دادگاهِ قضایی یا جنایی هم نمی دانم. فقط آهسته و آرام ذوب می شوم. فکر می کنم شاید در این دهه های گذشته خیلی خیلی کمتر متوقع بودم. از خوشی های کوچک شاد می شدم. همچنان نیز دلم شاد می شود اما همین امر من را بیشتر می ترساند. آنچه تاکنون آرامم می کرد, شاید شبیه افیونی که دست ها و پاهایم را در غل و زنجیر می برد. نمی دانم ... نمی دانی ... چقدر دلم می خواهد لحظه رهایی, این لباس را آسوده از تنم درآورم و بروم. این دلتنگی برای هیچ, این آزردگی از سرِ هیچ, اگر خیال نباشد ...۲. فیض کاشانی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها