1716. مادر

متن مرتبط با «دارم» در سایت 1716. مادر نوشته شده است

3792. درد دل بسیار دارم, فرصت سوگند نیست.

  • ۱. بعضی آدمها هرچقدر بزرگتر می شوند, سنگ تر می شوند. می شوند یک سنگ بزرگ شاید!۲. آقای پ یک کارمند اخراجی است. او دلش می خواهد یک عالمه حرف بزند. بگوید که چقدر دانش داشته که چنان پستی را به او محول کرده بودند. در حقیقت هم دانش و هم جایگاه شغلی عالی. اما حالا سر بزنگاه فرمول نمک طعام را هم اشتباه می گوید. دیگر نشنیدم که چه می گوید. ناراحت می شوم و در سکوت فکر می کنم که چقدر دلش می خواهد ثابت کند که اویِ حقیقی, اویِ الان نیست و نباید باشد. بویِ شیرِ خام می دهد.۳. ضربات مهلک روحی یکی پس از دیگری را نوش جان می کنم و قشنگ آب دیده و آزموده می شوم. آنقدر که آزموده را آزمودن خطاست!۴. عرفی شیرازی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 2758. من هنوز به نوشته هایم, تعلق دارم.

  • ۱. وقتی خوب دقت میکنم, می بینم آن بیرون تقریبا هیچ کس را ندارم. گاهی که توی اتاق ذهنم تنها نشسته ام و تنها نقشه میکشم و تنها جمله می بافم, تصمیم میگیرم از اینجا بروم آنجا و مثل یک دیوانه ی درست و حسابی, درخواست کنم ... بیا از همینجا باهم شروع کنیم به حرف زدن!۲. برخلاف سه چهار سال قبل, این تنهایی خودخواسته است. من, خودم, انتخاب کردم که تنها باشم. فقط آن قسمتش که یکی نیست که مدام تحقیرت کند و بگوید چقدر با تو بودن بیهوده است! [و اتفاقا همچنان به بیهودگی ادامه دهد] به من, احساس مفید بودن می دهد.۳. همیشه ی خدا, نگرانم که این جمله ها کجا می روند و روی کدام سلولها به آرامش ابدی می رسند. شاید کم کم, دیگر مسئولیت هیچ مرگی را نپذیرم.۴. احتمالا زندگیِ عزیز دل, از زندگی من واقعی تر باشد. قصد قیاس ندارم, فقط این فضای خیالی حقیقی را که مرور میکنم, یا تماس های گاه و بی گاهم به میم را که بیاد می آورم, و قیافه اش را که مرور میکنم, مطمئن میشوم, دختری که افسانه را بلعید با دوزِ اضافه, من بودم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • 1951. یهویی ... دوستت دارم.

  • یادت باشد, گاهی دلتنگی و دوست داشتن های شدید و ناگهانی که به سراغت می آیند, فقط به سراغ تو آمده اند! پس نه دلتنگ است, نه شدید و ناگهانی دوستت دارد. انتظارش را هم نداشته باش., ...ادامه مطلب

  • 1952. دوستتون ندارم.

  • امروزی که گذشت! ازون روزایی بود که به خودم فکر کردم! و اتفاقا فکرای بلند بلند! داشتم می گفتم که تو زندگیم چیزایی که دوست نداشتم رو با خودم کشون کشون آوردم و هیچ وقت شجاعت دور انداختن یا ترکشون رو نداشتم! و واقعیت هم همینه ... همین یک قلم ترس واقعی, کافیه که از خودم بدم بیاد و این نفرت وقتی بیشتر میشه که هنوزم کلی ازون دوست نداشته ها رو دارم با خودم یدک می کشم. فقط با این تصور که روزی یا لحظه ای میاد که اونا دیگه نمیخوان با من ادامه بدن ..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها