2410. همان ز ساده دلی من نشانه می طلبم

ساخت وبلاگ

۱. آره. همون سالها باید میرفتم سنتور یاد میگرفتم و تو مسیر برگشت, تو اون کتابفروشی توی میدون, کنار دست اون دختره می ایستادم به توضیح و تعریف کتابا. باید همون سالها از اول مهر شروع میکردم به خوندن طراحی, گاهی هم سر میزدم به گروه موسیقی و وسط افت و خیز بی مورد صداشون, منم پیشنهاد میدادم. باید ادامه میدادم سیاه و سپیدی رو و ممتاز رو میگرفتم. یا بجای همه اینا, تو کلاس صخره نوردی با هانیه سر سرعت و تکنیک, کل کل میکردم. خدایا ... یعنی من دارم چکار میکنم تو این دنیا که روحم مثل یه پرنده اسیر, مدام خودش رو به در و دیوار میکوبه و وقتی ناامید میشه, یه گوشه کز میکنه. یا آخر داستان از این همه دور زدن باطل, دق میکنه ...

۲. صائب تبریزی

1716. مادر...
ما را در سایت 1716. مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fabled بازدید : 124 تاريخ : دوشنبه 16 فروردين 1400 ساعت: 9:26